«محمد فاضلی» معتقد است که حکومت بحران را بپذیرد و جستوجو در جعبهابزار حکمرانی خود برای مقابله با این بحران را آغاز کند. جامعه به نقطههای رسیده است که زیر بار تداوم برخی قواعد نمیرود. بهتر است حکومت، فعال کردن «قواعد تغییر قواعد» را از همین جا شروع کند.
به گزارش ایرنا، با اعلام خبر فوت «مهسا امینی» بعد از فراخوانی در ارشاد، ناآرامیها در نقاط مختلف کشور شکل گرفته و در بسیاری از نقاط به درگیری کشیده شده است. اما منشأ این اعتراضها، عوامل موثر بر آن و راهحلهای رویارویی آن، موضوعات مهم و پیچیدهای است که آنها را بررسی میکنند، نیاز به دریافت نظر نخبگان دارند.
آنچه در ادامه میآید، گفتگو با دکتر «محمد فاضلی» جامعهشناس و استاد سابق دانشگاه شهید بهشتی است:
از نظر فاضلی، هنوز تعداد کسانی هستند که برای حل مسئله غیرخشونتآمیز و کارآمد به کمک آنها دلبسته میشوند. او معتقد است: اجازه سازمان دهی دادن به جامعه، پذیرش حق اجرا و تلاش برای حفظ بیاعتباری در سیاستگذاری، و داوری همچنین عناصری هستند که میتوانند به حل مسئله کمک کنند.
چرا فوت خانم امینی به این اعتراض اعتراض کرد؟
جنبشهای اجتماعی فرآیندهای کندرو هستند. چگونه رخ می دهد؟ قرنها و شاید هزاران سال لایههای زمین حرکتهای بسیار کند انجام میدهند، انرژی انباشتهای شکل میگیرد و در نهایت در قالب زلزله این انرژی آزاد میشود. نیروهای طرح به پیدایش اعتراضات بعد از فوت خانم مهسا امینی هم همین حالت را دارند.
جامعهای تحت فشار اقتصادی در چند دهه و بالاخص در دهههای اخیر، به شدت تحت فشار تحریمها قرار میگیرد و با تجربه آنها از نارضایتیها که منشأ عمده آنها در کیفیت و شیوههای حکمرانی است، به یکباره با مرگ «ژینا امینی» آتش گرفت. این عوامل ساختاری همه جانبه داشتهاند و در همان حال باید توجه داشته باشند که جامعه سالهاست از گشت ارشاد متنفر شده است و دهها فیلم درباره برخورد با مقامات گشت ارشاد منتشر میکند که وجدان جمعی را به درد آورده است. همه اینها آتش اعتراض را برانگیخته است.
مردم به کیفیت حکمرانی اعتراض دارند
درباره مطالب مردم در اعتراضات اخیر، عبارت درستتر این است که مردم را به مسأله حجاب اجباری و گشت ارشاد هم معترض میگویند. طبیعی است که مردم را به کار میبرم که مردم متشکل از گروههای متکثر و متنوع هستند که همه آنها به گشت ارشاد و حجاب اجباری معترض هستند. اما بخشی از معترضان و از جمله جنبش زنان که این روزها کف خیابان اعتراض میکند به این دو معترض است. اما اگر بخواهم کل اعتراض را خلاصه کند میگویم که مردم به کیفیت حکمرانی اعتراض دارند.
کیفیت حکمرانی است که باعث می شود وضعیت اقتصادی خراب باشد، سیاست خارجی در تحریم و تعلیق قرار گیرد، محیط زیست تخریب شود و سیاست اجتماعی و فرهنگی مولد منازعه و مناقشه در دستور کار قرار گیرد. مسأله فقط گشت ارشاد نیست، کیفیت حکمرانی محل اشکال و مناقشه است.
چرا این اعتراض در موارد زیادی به درگیری و اغتشاش کشیده شد؟
جامعه ایران در وضعیت بیسامانی سیاسی است؛ یکی از مشخصه های بیسمانی سیاسی، بیسازمانی است. این جامعه سازماندهی درستی ندارد و برای مثال احزاب، اتحادیهها و سایر تشکلهای نمایندگی گروههای اجتماعی در آن حضور پررنگی ندارند. چنین جامعهای برای بیان خواستههایش و ارائه مطالباتش ابزار مناسبی ندارد. خشونت خروجی چنین وضعیتی به لحاظ ساختاری است. اما گذشته از ساختارها، این جامعه با بار سنگین بیاعتمادی هم دستوپنجه نرم میکند.
بیاعتمادی باعث باوری شده است که به راه حلی که معقول به نظر میرسد، در معرض خطر باشد. جامعه یا کمتر مهمی از معترض، نسبت به نیت حکومت یا توانایی و توانایی آن برای رسیدگی به مسائل دیگر دارند. وقتی این سطح از بیمادی بروز میکند، میشود باور جامعه به روشهای غیرخشونتآمیز را جلب کرد.
امید به آینده تضعیف شده است
من کار تجربی مستندی درباره انواع سنی، گروه اجتماعی یا تعلق طبقاتی معترضان ندیدهام؛ اما اگر گمانهزنیها و مشاهدات درباره نقشآفرینی فعال دهه هشتادیها در این اعتراضات درست باشد، میتوان دلیل آن را بیش از هر چیز در نارضایتی و نامیدی این نسل جُست. با گذشت کشور فقیرتر شده، زمان دولت کاشته شده و امید به آینده تضعیف شده است. امید به حل مسائل سیاست خارجی و تعلیمات اقتصادی کمتر است. این وضعیت اصلاً قابل مقایسه با اوایل تا میانه دهه ۱۳۸۰ نیست. نسلهای پیشین بهواسطه زیستن در شرایط اقتصادی بهتر دهههای قبل، اندوختههایی دارند و همین تعلقات را بیشتر میکنند.
نسل دهه ۱۳۸۰ به شدت جهانیشده است، تجربهای از گذشته جامعه ایران نیست، بیشتر دارد و به دلیل احساس تعلق کمتر، نوعی پاکسازی هم دارد. فشارهای اقتصادی و اجتماعی همزمان، انواع اتحادهای طبقاتی هم ایجاد شده است. این وضعیت بیش از هر چیز این است که نسل جدید در آینده این حکمرانی، مهمی نمیبیند.
مقامات دانشگاهی در این موضوع چگونه بوده اند و چگونه می توان عملکرد بهتری در کاهش نارضایتی و خشونت و افزایش اعتماد عمومی ارائه داد؟
من هیچ ابتکارعمل به درد بخوری از جانب محافظهام. در همین رابطه در توئیتر طرح کردم: مقامات از همه اختیارات خود برای «مدیریت بدون خشونت» چه استفادهای کردهاند؟ سه کار عمده صورت داده اند.
اول حرفزدن و اطمینان دادن بابت بررسی عادلانه که پرونده بیاعتمادی مانع باور شدن آن است و البته تناقضات بین حرفهای مختلف هم به این بیاعتمادی دامن زده است.
دوم ساختن بر تمایز قائل شدن بین اعتراض و اغتشاش؛ و تصویب قانون برای شنیدن اعتراض و محکوم کردن آغتشاش بدون آنکه هیچ سازوکار عملی برای شنیدن اعتراض مطرح شده باشد و حتی همان قوانین اساسی هم مد نظر قرار گیرد.
سومین کار هم مقابله با معترضان بوده است. وقتی سازوکارهای حل مناقشه غیرخشونتآمیز با بنبست مقابله میکنند در دستور کار قرار میگیرند.
حکمران در مسائل بسیار سادهتر، از ظرفیت اصل ۲۷ استفاده نشده است
باید این باور را هم باید در نظر داشت که حکمرانی بهطور تاریخی دست خود را خالی کرده است. همان فرآیند کندرو را در نظر بگیرید. حکمران در مسائل بسیار سادهتر و با گستره و پیچیدگی کمتر، از اصل ۲۷ قانون اساسی استفاده نمیشود و بنابراین امروز هم سازمانی برای استفاده از این ظرفیت ندارد.
حکمرانی خوب به تمرین کردن نیاز دارد. حکومت و جامعه باید بر سر مسائل سادهتری، بسیاری از سازوکارها و ظرفیتهای حل مسئله را ازموده و تمرین کرده باشد. این اتفاق هرگز در مناسبی رخ نداده است. بنابراین حکومت و مردم در ذهن خود چیزی از حل مسئله به روش مسالمتآمیز پیدا نمیکنند. رخدادهای ۱۳۷۸ تا امروز همه این را نشان میدهند.
چرا باید کنار گذاشتن یا اصلاح قواعد را عقبنشینی کرد؟
قواعد هر جامعهای برای تنظیم روابط در کمترین سطح خشونت و با بیشترین کارآیی هستند. اگر قواعدی در جامعهای کار نمیکنند، مولد خشونت و ناکارآمدی میشوند، سطح اجتماعی را کاهش میدهند و جلوی کارکردهای مثبت اجتماعی را میگیرند، چرا باید کنار یا اصلاح آنها را عقبنشینی یا خدشه بر نظام سیاسی کرد؟
نظام های اجتماعی متحول می شوند. من در برنامه تلویزیونی در شبکه چهار گفتم که جامعه ایران بسیار بزرگ شده است. به ترکیب جمعیتی ایران امروز نگاه کنید. ما امروز 43 میلیون نفر زن در جامعه داریم که از 36 میلیون نفر کل جمعیت سال 1357 بیشتر و فقط 14 درصد این جامعه را افراد سالهای پیش از انقلاب تشکیل می دهند. این جامعه به شدت امروزی، متحول و از نظر تحصیلات و سبک زندگی پویا شده است.
در همان برنامه ای که گفتم شما نمی توانید لباس یک نفره را در 43 سال اوایل سال به تنش کنید و انتظار داشته باشید راحت باشید یا زیبا به نظر برسید. بسیاری از روشها و حتی مهمترینهایی که امروز تصمیمگیری رسمی در حکومت دارند و میشوند، از نظر این جامعه مقبول و همان لباسهای یک سال به حساب میآیند.
این حق را هم در نظر می گیرد که نظام سیاسی به غیر از مردم و میلیون ها انسان که به آن شروع می شود و زندگی می بخشند، بیشتر از یک ساختمان و میز و صندلی و قاعده است که همین مردم باید اجرا کنند. جمعیت زیادی از این مردم تغییر کرده اند.
این درست را هم میدانیم که وقتی ۸۶ درصد مردم در سالهای بعد از انقلاب مدرسه رفتهاند، یعنی نظام سیاسی فرصت داشته باشد که به مدت ۱۲ سال در یکی از ایدئولوژیکترین دستگاههای خود یعنی آموزشوپروش این افراد را تحت تأثیر قرار دهند. این تأثیر پدید نیامده و همانگونه که پیشتر گفته است، مردم با حکومت مناقشات جدی درباره مسائل مختلف از محیطزیست گرفته شده تا سیاست خارجی و الگوی پوشش دارند.
این چنین جامعهای با این سطح از تعارض، جز تغییر برخی قواعد چهارهای نیست. اتفاقاً پیشرفت در این است که بهگونهای تغییر کند که عملکرد بهتری حاصل شود. نکته مهم این است که «قواعد تغییر قواعد» در این جامعه به خوبی عمل نمیکنند. هر جامعهای برای کارکرد درست باید «قواعد تغییر قواعد» باشد. این چنین قواعدی در ایران امروز درست کار نمیکنند و دیدگاه بدبینانهای دارند که اصلاً کار نمیکنند.
می از مسائل سادهتر مثل گشتتوان ارشاد، کارآمدی قواعد تغییر قواعد را بررسی کرد
برای حل مسئله و جلوگیری از تکرار چنین حوادث ناگواری چه باید کرد؟
از لابهلای حرفهای من پاسخ این پرسش شما روشن است. از همان آخرین شروع کنم. این جامعه باید به «قواعد تغییر قواعد» باشد. هر ابزاری هم اول آزمایش و کارآیی آن تائید شود. خوب است که حکمرانان کارآیی «قواعد تغییر قواعد» را در همین مناقشه با جامعه آزمون کنند. این قاعدهای که باید تغییر کند ارشاد است یا حجاب اجباری، یا هر چیز دیگری. محمان قنهاین سعدهههتر منهل صصتهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه.
حل مسئله به طور کامل ساخته میشود. میدانم که وسط بحران برای ساختن نیست، اما در این جا چارهای نیست. تصور میکنم هنوز به اندازه کافی کسانی هستند که برای حل مسئله غیرخشونتآمیز و کارآمد به کمک آنها دلبسته هستند. جامعه به نقطههای رسیده است که زیر بار تداوم برخی قواعد نمیرود. بهتر است حکومت، فعال کردن قواعد تغییر قواعد را از همین جا شروع کند.
اجازه سازمان دهی به جامعه، پذیرش حق اعتراض و تلاش برای حفظ بیطرفی در سیاستگذاری، اجرا و داوری نیز عناصر دیگری هستند که میتوانند به حل مسائل کمک کنند. نکته مهم در شرایط بحران را پذیرفته و جستوجو در جعبهابزار حکمرانی خود برای مقابله با این بحران را آغاز کند.
من پیش از این نوشتهام که «واقعیترین وجه سیاست در ایران، اسرار بر انکار واقعی است.» امروز هم احساس می کنم این جمله درست است. اسرار بر انکار واقعیتی که بروز کرده، پررنگترین وجه آن چیزی است که من امروز در سیاست ایران میبینم.