سهشنبه شب، دستهای از نویسندگان، ویراستاران و پیشکسوتان صنعت انتشار از کنار شیرها در بیرون شعبه اصلی کتابخانه عمومی نیویورک در خیابان پنجم رد شدند و به سمت شامی برای جشن گرفتن آرشیو جوآن دیدیون و جان گریگوری رفتند. دان.
مجموعه وسیعی که کتابخانه در ماه ژانویه به قیمتی نامشخص خریداری کرد، حاوی دست نوشته ها، عکس های خانوادگی، دستور العمل ها و اسناد مالی است که نگاهی اجمالی به زندگی خصوصی و فرآیند خلاقانه خانم دیدیون دارد. در زمان مرگش در 87 سالگی در سال 2021، او یکی از ستوده ترین نویسندگان کشور بود و آرشیو حاوی همه چیز است، از نامه هایی که او به پدر و مادرش در زمانی که در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی دانشجو بود، نوشته تا پیش نویس های او. کتابهایی از جمله «سال تفکر جادویی» و «شبهای آبی».
همراه با اسناد همسرش، آقای دان، که در 71 سالگی در سال 2003 درگذشت، خانم دیدیون تا دو سال دیگر در دسترس عموم قرار خواهد گرفت. این مجموعه به زندگی نامه نویسان اجازه می دهد نگاهی صمیمی به یکی از مشهورترین زوج های ادبی کشور داشته باشند. آقای دان، روزنامهنگار و رماننویس مشهور، نزدیکترین همکار خانم دیدیون بود، و آرشیو شامل فهرست مهمانها برای مهمانیهای شام، ویرایش دستنوشتههای یکدیگر و پیشنویسهای فیلمنامههایی است که با هم نوشتهاند، مانند «هراس در نیدل پارک» و «آنطور که میسازد بازی کن».
در یک سالن بزرگ در طبقه سوم کتابخانه، مهمانان با میزهای کوکتل تزئین شده با دستور العمل های قاب شده توسط خانم دیدیون برای یک سالاد خربزه با نعنا و خیار، “مرغ مکزیکی” و غذاهای دیگر مخلوط شدند.
جولی گولیا، متصدی آرشیو، در حالی که یک پیشخدمت سینی تنقلات پارمزان بادمجان را عرضه می کرد، گفت: «او سرگرمی را جدی می گرفت و تقریباً با دستور العمل هایش نظامی بود. او در مورد نحوه تحویل هر دستور غذا دقیق بود. صحبت هایی که باید در آن مهمانی های شام اتفاق افتاده باشد، فقط می توانید تصور کنید.»
زیر یک نمایشگر شیشهای، Didion گذراتر بود – کارتهای کریسمس به نویسنده تام ولف و نامههای او به ویراستارانی که با آنها کار میکرد، از جمله رابرت سیلورز در نیویورک ریویو آو بوک و هنری رابینز در فارار، استراوس و ژیرو.
او در سال 1967، نه چندان دور قبل از انتشار مجموعه غیرداستانیاش «خمیده به سوی بیتلحم» به آقای رابینز نوشت: «ببخشید که طولانی شد.» «بخشی از مشکل این بود که با خواندن مجدد قطعات، دوباره بابت آن بندهای حذف شده و کاماهای از دست رفته عصبانی شدم. همچنین چیزهای زیادی را خواندم (که در این لیست نیستند) نمیتوانستم تحمل کنم و کسی جز خودم مقصر نیستم.»
به زودی، مهمانان پشت میزهای ضیافت نشستند، و در آنجا سالاد کلم پیچی با الهام از یکی از غذاهای خود خانم دیدیون سرو شد. از روی صحنه، کندیس برگن بازیگر و دخترش، کلوئی مال، نویسنده ووگ، نامههایی را که خانم دیدیون پس از نقل مکان از کالیفرنیا به نیویورک در دهه 1950 برای والدینش نوشته بود، خواندند.
خانم دیدیون در نامهای که توسط خانم برگن خوانده شد، رابطه عاشقانهاش با منهتن را بازگو کرد، سعی کرد بر کمرویی خود غلبه کند، پسران نوجوانی را که شبها به رودخانه شرقی شیرجه میرفتند و قرارهایش را با مردی به نام جری میدید که پیشنهاد ازدواجش را رد کرد زیرا او پیشنهاد ازدواجش را رد کرد. او را کسل کننده می دانست
بسیاری از حاضران خانم دیدیون را شخصاً میشناختند، اما ظاهراً همه آنها با شیفتگی به آن گوش میدادند: نامهها نشان میداد که خانم دیدیون زمانی که یک نویسنده مبارز دیگر بود، مدتها قبل از اینکه شخصیت نویسندهاش حداقل به اندازه آثارش مشهور شود.
بخشی از جذابیت ماندگار خانم دیدیون مربوط به تصویر شیک او و معمایی است که با آن همراه بود – پشت عینک آفتابی، زیر افسانه، او که بود؟ در گفتگوی روی صحنه با نویسنده اسلون کراسلی، برادرزاده خانم دیدیون، بازیگر، کارگردان و تهیه کننده گریفین دان، پیشنهاد کرد که آرشیو ممکن است این کنجکاوی را برای طرفداران جوان تر برآورده کند.
آقای دان گفت: «اکنون او یک چهره روی کیف های حمل و نقل است، تقریباً مانند یک چه گوارا که در همه جا حاضر است. اما مردم، آنها همیشه می خواهند بدانند که او چگونه بود، و این همان نامه هاست. همه آن دخترانی که در مترو کتابهای جوآن دیدیون را حمل میکنند، حالا جایی برای پیدا کردن آن دارند.»
در طول شام نشسته، آقای دان، که مستند نتفلیکس 2017 «جوان دیدیون: مرکز برگزار نمیشود» را کارگردانی کرد، بیشتر در مورد افسانههای پیرامون عمهاش تأمل کرد.
“آیا او از آن خودآگاهی داشت؟” او گفت. «فکر میکنم او فهمیده بود آن عکسی که در مقابل Stingray ایستاده بود، چیست. با سیگار و موهای گشاد. او آگاه بود که کجا با فرهنگ سازگار است. او جاه طلبی خود را پنهان نکرد.»
کالوین ترلین، نویسنده قدیمی نیویورکر و دوست صمیمی خانم دیدیون، یک بشقاب مرغ آجری که با سس کره قهوهای سرو میشد، شب را صرف کرد.
آقای ترلین گفت: «علیرغم تمام داستانهایی که درباره او بهعنوان نوعی روح وجود دارد، در زیر آن تصویر اثیری، او جنبه بسیار کاربردی داشت. او به یاد می آورد که چگونه او رئیس هیئت مدیره تعاونی Upper East Side خود بوده است و چگونه او و همسرش از روتین زمانی که نوبت به غذا خوردن در بیرون می آید، قدردانی می کردند و از رستوران های قدیمی مانند Elio استفاده می کردند.
در پایان شب، مهمانان در سالن های خالی کتابخانه قدم زدند و پچ پژواک آنها در حالی که به سمت یک شب گرم بهاری می رفتند. یکی از آنها استیون امال آرونسون، نویسنده بیوگرافی سال 2017 “Avedon: Something Personal” بود که در نزدیکی خانم دیدیون در Upper East Side زندگی میکرد. وقتی در خیابان پنجم سوار تاکسی می شد، به یاد آورد که او را در پیاده روی با تریر گندمی اش، الی، و اسپانیل آبی آمریکایی اش، کوئینتوس، همراهی می کرد.
او مکث کرد تا ببیند آیا خانم دیدیون واقعی را می توان در انبوهی از اسناد پیدا کرد.
آقای آرونسون گفت: “من فکر می کنم احتمالاً همه اینها افسانه بود.” او افسانه خود را ساخت و با آن زندگی کرد. اما از طریق کاغذها و نامههای یک نفر، میتوانید روند خلق خود را مشاهده کنید.»