هر روز صبح که هنرمند Tauba Auerbach به استودیوی طبقه همکف خود می رسد، که در یک کارخانه قدیمی مهر زنی فلز در پایین ایست ساید نیویورک قرار دارد، آنها به سمت زیرزمین می روند تا محتویات کوره شیشه ای خود را بررسی کنند. در یکی از بعدازظهرهای اخیر، اورباخ، با لباس عرقریز و پاپوش و پیشبند مشکی، مرا از پلههای شیبدار پایین راهنمایی کرد تا برخی از آثاری را که در 18 مارس رونمایی میکنند به من نشان دهد.اولین نمایش پس از پنج سال در گالری پائولا کوپر در چلسی. اورباخ در مورد کوره گفت: «من به تازگی عاشق شدهام. دانهها به صورت پاشیده و پخته به هم میآیند و در حین انقباض شکافهایی ایجاد میکنند و معماریهای ظریف و متمایز را تشکیل میدهند. این ممکن است احمقانه به نظر برسد، اما من تازه می فهمم که فر به عنوان یک فناوری برای تغییر وضعیت این ماده چقدر عمیق است.
اورباخ 41 ساله تنها حدود 6 ماه است که چیزی را که توری فریت مینامند میسازد، اما آزمایش در رسانهها ویژگی بارز این هنرمند است. آنها در خانه ای هستند که آن را “آن مکان منحصر به فرد و ترسناک ناشناخته ها” می نامند. آئورباخ که در سانفرانسیسکو توسط مادر و پدری که به عنوان مشاور طراحی فضاهای هنرهای نمایشی کار میکردند، بزرگ شده است. لوازم اداری.” بعدها، به عنوان دانشجوی کارشناسی در دانشگاه استنفورد که در رشته هنر تحصیل می کرد، آئرباخ یک سال را صرف طراحی ماشین های ابتدایی در بخش مهندسی مکانیک کرد – آنها گفتند “احتمالا بهترین تجربه من در آن مدرسه.” جایی که همتایان آنها به دنبال MFA بودند، اورباخ که به تایپوگرافی علاقه داشت، بخشی از کالج را گذراند و چند سال پس از فارغ التحصیلی به عنوان نقاش علائم در تابلوهای جدید بوهمیا سانفرانسیسکو مشغول به کار شد.
در سال 2008 آنها به نیویورک نقل مکان کردند، جایی که در دوسالانه ویتنی 2010 با نقاشی های “فولد” خود، بوم هایی با اسپری که صاف بودند اما به نظر مچاله شده بودند، موج زدند. اورباخ که در ابتدا با شور و هیجان بازاری برای نقاشان جوان انتزاعی همراه بود، در برابر کبوترپروری مقاومت کرد. (آنها از آن دوران به یاد می آورند: «من همیشه می خواستم ادامه دهم. «من واقعاً آنقدر روی یک چیز نمی مانم.») به موازات ساخت نقاشی، طراحی و مجسمه سازی، آنها یک ارگ پمپی چند نفره طراحی کرده اند. با نوازنده کامرون مسیرو; کتابهای پاپآپ مجسمهمانند مدلسازی شده با اشکال هندسی پیچیده. نمای بیرونی یک قایق آتش نشانی در بندر نیویورک را مرمر کرد.در یک همکاری موسیقایی با گروه Zs، یک میکروفون را به یک خودکار قلاب کرد. و یک ویدیوی مسحورکننده تولید کرد که از قطرات سیلیکون در حال رقصیدن بر روی ارتعاشات مخروط بلندگو عکس می گرفت. Auerbach از طریق پروژه جانبی Diagonal Press، کتابها و نمونههای هنرمندان را با نسخه باز منتشر میکند.پوسترهااز حروفی که در اوقات فراغت خود طراحی می کنند.
با بررسی وسعت تمرین اورباخ و دانش های متنوعی که آنها در آن غوطه ور می شوند، شروع کردم به فکر کردن این هنرمند به عنوان نوعی آنتن، که سیگنال های نامرئی را از سراسر زمان و مکان می گیرد (این تصور احتمالاً با نحوه پوشیدن آنها تقویت شده است. خط چشم: آنتن مانند، یک اینچ یا بیشتر از هر کانتوس بیرونی کشیده شده است). کار آنها به شدت مفهومی است و اغلب با نوعی از ریاضیات مغزی درگیر است که بسیاری از ما زندگی خود را از آن دوری کردهایم: منحنیهای پرکننده فضا، نظریه ریسمان، دینامیک سیالات، بعد چهارم. اما همچنین می تواند به زیبایی ساده، شاعرانه و فیزیکی، راهی برای پردازش ایده های انتزاعی از طریق بدن باشد.
کار جدید اورباخ از یک معضل نه کمتر از وجود اراده آزاد بیرون آمد. آنها در مورد این موضوع گفتند: “هیئت منصفه شخصی من خارج شده است”، اما آنها نظریه جالبی را یافتند که توسط ریاضیدان انگلیسی تبار فقید جان کانوی فرض شده بود مبنی بر اینکه نه تنها انسان ها دارای اراده آزاد هستند، بلکه ذرات معلق نیز دارند. این بدان معنی است که الگوهای توری زیبا می توانند به عنوان بیان اراده مولکول های شیشه تفسیر شوند. دو سری دیگر که در استودیوی وسیع اورباخ در دست اجرا هستند – مجسمههای مواج مهرهای و نقاشیهای پوینتیلیستی بر اساس عکسهایی از حبابهای صابون که زیر میکروسکوپ جمع میشوند – از روش خاص و کارآمدی صحبت میکنند که کرهها در فضا خودسازمان میشوند.
با کنار گذاشتن زیربنای علمی و فلسفی، این قطعات جدید حس نوستالژیک دارند و با زیبایی شناسی دستبندهای دوستی، آفتابگیرها و پوسترهای چشم جادویی معاشقه می کنند. من از بازیگوشی اورباخ شگفت زده شدم. در اواخر سال 2021، آنها یک نمایش نظرسنجی در موزه هنر مدرن سانفرانسیسکو برپا کردند و مدتی را در خانه دوران کودکی خود ماندند. در آن زمان، مادرشان کتابی را که هنرمند در کودکی ساخته بود، با استفاده از یکی از آن خودکارهای ارتعاشی که در حین نوشتن شما حلقه می زند، دوباره ظاهر کرد. آئورباخ به یاد آورد: «کتاب درباره این بود که چگونه میتوان به باشگاه نویسندگی تکاندهنده بپیوندد». نام باشگاه ممکن است به طور معقولی برای سری اخیر نقاشیهای «لیگاتور» هنرمند به کار رود: ابلههای موزون و خوشنویسی از اشکال موجمانند پرپیچ و خم. این باعث شد که این سوال را بپرسم: آیا من بزرگ شده ام؟ اورباخ گفت. منظورم این است که فکر میکنم پاسخ به آن یک نه محکم است.»
آئورباخ که در آشپزخانه استودیوی خود، قبل از قوری پست مدرن که به طور مبهم شبیه مرغ بود، پشت میز نشسته بود، به پرسشنامه هنرمند تی پاسخ داد.
روز شما چگونه است؟ چقدر میخوابی و چی‘برنامه کاری شماست؟
خوب، من قبلاً یک جغد شب بزرگ بودم، و این چند سال پیش زمانی که شریک زندگی من تغییر کرد [Lele Saveri] به عنوان EMT شروع به کار کرد. او ساعت 5:45 صبح برای شیفت خود بیدار می شود، بنابراین ما روز خود را تغییر دادیم. و من تعجب می کنم که عاشق صبح زود بیدار شدن هستم. شاید من تازه پیر شدم. من هم دوست دارم تا دیر وقت شب بیدار باشم، اما شما باید انتخاب کنید، و آنها جذابیت یکسانی دارند: نوعی سکوت که من واقعاً از آن لذت می برم. کمی طول می کشد تا صبح یخ بزنم. من معمولاً شش روز در هفته کار می کنم. بستگی داره چه خبره در حال حاضر، من صبح زود به اینجا می رسم و خیلی دیر می روم و هیچ روز مرخصی نمی گیرم.
فکر می کنید در روز چند ساعت کار خلاقانه انجام می دهید؟
من واقعا نمی دانم چگونه به آن پاسخ دهم. اول، فکر کردم که نمی دانم چگونه به آن پاسخ دهم، زیرا نمی دانم کار از کجا شروع می شود و کجا متوقف می شود. اما بعد متوجه شدم، نمی دانم خلاق بودن چیست و چه چیزی نیست. مثلاً، آیا فقط مرحله برنامهریزی چیزی، کار خلاقانه است، و سپس اجرا، آیا آن هنوز کار خلاقانه است؟ حدس میزنم پاسخ کلی این است که این یک خط بسیار مبهم است.
چی‘اولین اثر هنری است که ساخته اید؟
میدانم که در سنی موفق شدم که خیلی جوان بودم و نمیتوانم آن را به یاد بیاورم. اما یک اثر هنری در خانه پدر و مادرم آویزان است که در چهار یا پنج سالگی من ساخته شده است، «بادام زمینی و نان تست». این یک نقاشی کوچک از یک تکه نان تست و یک بادام زمینی بزرگ است.
بدترین استودیویی که تا به حال داشته اید چه بوده است؟
گوشه یک اتاق خواب. کف اتاق خواب دیگری در سانفرانسیسکو. اما میدونی چیه؟ من همه استودیوهای قبلی ام را به طرق مختلف دوست دارم.
چی‘اولین کاری است که فروختید؟ برای چقدر؟
من فکر می کنم این نقاشی بود که کلمه “Like” یا “Um” را نوشته بود. در یک رویداد در سال 2003 یا 2004 در سانفرانسیسکو به نام رالی ترسیم هیولا، که در آن دسته ای از مردم پشت یک میز می نشینند و به سرعت نقاشی می کشند. شما شاید 30 دقیقه وقت دارید و پنج نقاشی یا چیزی میسازید، و سپس همه نقاشیها را به قیمت 25 دلار میفروشند. و فکر می کنم این اولین باری بود که برای یک اثر هنری معامله نقدی انجام دادم
وقتی یک قطعه جدید را شروع می کنید، از کجا شروع می کنید؟
آزمایش و ساخت نمونهها و سپس نشستن زیاد و فکر کردن به آن. من فقط به خودم اجازه می دهم بنشینم و فکر کنم، که سخت است.
شما از کجا می دانید زمانی که شما‘دوباره انجام شد؟
در حالت ایده آل، نه فقط زمانی که وقتم کم است. گاهی اوقات اجازه می دهم چیزی برای مدتی استراحت کند و اگر احساس می کنم نیازی به بازگشت به آن نیست، کار تمام شده است. اما گاهی اوقات باید آن را آزمایش کنم و ببینم واقعاً اینطور است یا خیر.
چند دستیار دارید؟
من یک نفر دارم که تمام وقت برای من کار می کند، آلیسون. و یک نفر که دو روز در هفته برای من کار می کند و کارهای Diagonal Press را انجام می دهد، Kathleen. آنها فوق العاده هستند. و در حال حاضر من یک سری کمک کوتاه مدت برای به پایان رساندن کارها برای این نمایش دارم. در حال حاضر از کمک بسیار سپاسگزارم.
آیا قبلا به هنرمندان دیگری کمک کرده اید؟ اگر چنین است، چه کسی؟
تنها هنرمندی که به او کمک کردهام، رئیس قدیمیام در مغازه تابلوسازی، دیمون استایر – یکی از بهترین نقاشانی بود که میشناسم. از زمانی که من در آنجا کار نکردم، دو نقاشی دیواری با هم انجام دادیم.
از نقاشی نشانه چه آموختید؟
خیلی زیاد. نه فقط تکنیک این نوع خاصی از طرز تفکر رویه ای در مورد نقاشی است، اما همچنین چیزی بسیار احشایی تر. شما باید یک نقطه شیرین بین سرعت و دقت سخت پیدا کنید. اگر خیلی سریع پیش بروید، نادرست خواهید بود. اما اگر واقعاً آهسته پیش بروید، در صف شما یک تلنگر وجود خواهد داشت و برازنده به نظر نمی رسد.
وقتی هنر می کنید به چه چیزی گوش می دهید؟
موسیقی، کتاب و پادکست. اما موسیقی مهم است. من عاشق گوش دادن به موسیقی آزاد، موسیقی تجربی، موسیقی صنعتی هستم. من دوستان زیادی دارم که فکر می کنم موسیقی زیبایی می سازند. من در حال پایین رفتن از یک کرم چاله و گوش دادن به موسیقی پانک هستم که قبلاً به آن گوش میدادم: Converge، Lightning Bolt. اگر می خواهید بشنوید که چه چیزی در چرخش هفته گذشته بود، مایلز دیویس، Deli Girls، Hiro Kone، Maximum Joy بودند.
چه زمانی برای اولین بار احساس راحتی کردید‘آیا یک هنرمند حرفه ای هستید؟
من هنوز راحت نیستم که این را بگویم.
آیا یک وعده غذایی وجود دارد که در زمان شما تکرار کنید؟‘کار می کنی؟
من تمایل دارم همان ساندویچ را از خواربار فروشی وگان در سه بلوک دورتر سفارش دهم: توفو، تخم مرغ تقلبی، آووکادو، مایونز تند.
عجیب ترین شی در استودیوی شما چیست؟
من نمونه های زیادی از مواد دارم، مانند فوم های ساخته شده از آلومینیوم، و یک تکه شیشه به نام فولگوریت، که از برخورد صاعقه به شن ساخته شده است. من نمونه های تسمه نقاله زیادی دارم. آنها فلزی به هم پیوسته هستند، اغلب مارپیچ. من چندین قطعه را بر اساس این دسته از چیزها نامگذاری کرده ام: پارچه های انعطاف پذیر ساخته شده از قطعات غیر قابل انعطاف.
چقدر با هنرمندان دیگر صحبت می کنید؟
همیشه. اما فکر میکنم دوستان موسیقیدان بیشتر از هنرمندان تجسمی دارم.
وقتی شما چه کار می کنید‘به تعویق انداختن؟
من این نوع کار پیچیده را انجام میدهم که در آن کارهایی را که در لیست کارهایم قرار دارند انجام میدهم غیر از کارهایی که واقعاً باید انجام دهم – کارهای مجزایی که به راحتی میتوان آنها را از لیست خارج کرد. و به این ترتیب من خودم را فریب داده ام تا احساس سازنده کنم. این یک عادت وحشتناک است.
چی‘آخرین چیزی که شما را به گریه انداخت و کی؟
پدر نازنین و باهوش من مبتلا به سرطان و رنج است. پنج دقیقه قبل از اینکه تو بیای گریه می کردم.
هنگام کار معمولا چه می پوشید؟
تو به آن نگاه می کنی: عرق می کند، گاهی پیش بند به خاطر کوره. آنجا خیلی گرد و خاکی است، و شلوارم با گرد و غبار چسبیده به رنگ آنقدر درشت شده بود. من کفشهایی میپوشم که بتوانم آنها را بپوشم و بپوشم، زیرا اغلب برای اسپری چکمههای بارانی را عوض میکنم و بیرون میآورم.
اگر ویندوز دارید، به چه چیزی نگاه می کنند؟
یک دسته کامل از درختان بدون برگ و یک درخت که همیشه سبز است.
چه چیزی را به صورت عمده با فراوانی خرید می کنید؟
در حال حاضر بند ناف برای مهره ها و مهره ها است. اما این پاسخ ماه به ماه تغییر می کند.
چی‘بدترین عادت شماست؟
فاش کردن بیش از حد در مورد خودم برای کسی که به خوبی نمی شناسم. این در ذات من نیست که رازدار باشم.
چه چیزی شما را شرمنده می کند؟
صدای صدای من در ضبط. اخیراً با افرادی با انواع تخصص های مختلف مصاحبه انجام داده ام. من یک جاه طلبی مبهم از ویرایش آن با هم در برخی از پروژه های مطبوعاتی دیاگونال دارم. اما بیشتر این فقط برای کنجکاوی و علاقه من است و من با یک نقاشی برای مدت زمان بسیار جدی معامله می کنم.
آیا شما ورزش میکنید؟
من معمولا روی پشت بام یا داخل آپارتمانم طناب می پرم. و برای حمل و نقل دوچرخه سواری می کنم.
چی میخونی؟
کتابی در مورد کوره سازی مدتها بود که چنین کتابی را نخورده بودم. من فکر میکردم که این یک نوع کار سخت است، مانند یک چیز فنی، یک مرجع. اما حدود 200 صفحه بینش شیشه ای باورنکردنی توسط این پسر باب لدربارو است. حس شوخ طبعی هم دارد. نام آن «برنامههای شلیک برای شیشههای پختهشده: فقط یک روز دیگر در دفتر» است.
اثر هنری مورد علاقه شما از شخص دیگری چیست؟
«خانه رویایی» ساخته لامونته یانگ و ماریان ززیلا. این یک محیط صدا و نور در انباری در TriBeCa است.
چه قدر به آن عشق می ورزی؟
من تعداد بی شماری بار آنجا بوده ام، و هر بار چیز جدیدی ارائه می دهد. بنابراین حدس میزنم که واقعاً سخاوتمندانه و واقعاً احشایی است.
این مصاحبه فشرده و ویرایش شده است.