این نکته به یکی از موضوعات تکراری من مرتبط است – این ایده که لیبرالیسم به تنهایی، لیبرالیسم به عنوان یک بی طرفی رویه ای محض بین جهان بینی های رقیب، واقعا نمی تواند برای مدت طولانی به عنوان اصل نظم انحصاری برای یک جامعه وجود داشته باشد. در عوض، آنچه ما از نظر تاریخی لیبرالیسم نامیدهایم، واقعاً «لیبرالیسم به علاوه» است، که در آن یک نظم قانون اساسی با اصول لیبرال تنظیم میشود، اما سپس با برخی الهیات یا ایدئولوژیهای جاندار که به زندگیها نظم میدهد، سیاست را شکل میدهد و شرایط بحثهای فرهنگی را تعیین میکند.
در مقاله حنانیا میتوانید نسخهای از این نمایشنامه را فقط در محدوده یک نوشته مشاهده کنید. او با استدلالی معتدل شروع میکند که به نظر میرسد برای اطمینان دادن به افرادی که میخواهند در لبهها سهلگیر باشند، اما همچنین میخواهند تابوهای قدیمی مسیحی در مورد خودکشی بیشتر مورد حمایت قرار گیرند، حساب شده است. او از آنجا به سمت دیدگاهی آشکارا آزادی خواهانه حرکت می کند که دین کتاب مقدس را کاملاً از بین می برد. و سپس فعالانه این آزادی خواهی را با نوعی پرونده شبه رومی، بت پرست، پیش از مسیحیت برای خودکشی به عنوان یک کالای مثبت، خدمتی مناسب به خدایان شهر و آتشگاه القا می کند.
این خدایان لازم نیست تحت اللفظی باشند. من شکی ندارم که هانانیا معنویت وووووووووووووویدیوی اتانازی کانادایی را بیزار خواهد کرد. اما این نوع پسا مسیحیت درمانی و عرفانی و رواقی گرایی مجدد او نسخه های متفاوتی از یک مقصد هستند، دو نمونه مرتبط از آنچه که مسیح زدایی به بار می آورد – نه فقط «ذهن آزاد و بازار آزاد» و آزادی برای همه، بلکه یک نظریه جدید. از زندگی خوب، و همراه با آن مجموعه جدیدی از فشارهای سازگارانه.
این دگرگونی یک امر اجتناب ناپذیر ساده یا سریع نیست. اگر بخواهید، یک جامعه تقسیم شده می تواند برای مدتی طولانی بین جهان بینی ها باقی بماند. و آمیختهای از ایدههای مسیحی، نیمه مسیحی و پسا مسیحی در جامعه غربی به توضیح تنوع در رژیمهای اتانازی در کشورهای مختلف توسعه یافته کمک میکند – تنوعی که میتواند برای مدتی ادامه داشته باشد، نه اینکه همه فقط با رویکرد کانادایی همگرا شوند.
اما این واقعیت که تابوهای مسیحی قدیمی هنوز هم نیروی بازدارنده ای دارند، باید فرد را نسبت به تلاش اولیه حنانیا برای اطمینان خاطر کمی بدبین کند، پیشنهاد او مبنی بر اینکه شیب 3 درصد از کل مرگ و میرهای کانادایی ممکن است تا کنون لغزنده بوده باشد، اما می توانید به آن اعتماد کنید. ترجیح انسان بومی برای زندگی بر مرگ برای جلوگیری از انجام یا پذیرش هر چیز بسیار بدتری توسط کشورهای توسعه یافته.
این باعث اطمینان نمیشود، زیرا شما میتوانید در منطق خود هانانیا پتانسیل دستهبندی بسیار بزرگتری از زندگیها را ببینید که ارزش زیستن ندارند: زندگی تحقیرشده، زندگی افسرده، زندگی دردناک، زندگی پر بار مالی. (یا زندگی بیمار مزمن، برای استناد به قلمرو ناامیدی که من بهتر می دانم.) و شما می توانید در روندهای فعلی جامعه ما، “رکود اجتماعی” ما، پتانسیل زندگی بسیاری از افراد دیگر را در شرایط روانی ضعیف یا دور ریختنی مشاهده کنید. شرایط ظاهری – چه به دلیل مشکلات سلامتی، به ظاهر اعتیاد به مواد مخدر یا قمار، اشکال مختلف انزوای اجتماعی و بیکاری، زندگی بدون دوست و پس از خانواده.
در این محیط، کانادایی ها پیشنهاد می کنند که سیستم پزشکی ممکن است نتواند به شما کمک کند احساس بهتری داشته باشید، اما همیشه می تواند به شما کمک کند که بمیرید، به نظر من یک نوآوری خاص خود محدود کننده نیست. و اگر اتانازی است من گمان میکنم که تابوهای قدیمی و ممنوعیتهای مسیحی تفاوت را ایجاد میکنند، نه آزادیخواهی که به سرعت و به آسانی به مقاصد بت پرستان تسلیم میشود.