نظر کاریکاتوریست «دیلبرت» و دوام تفکر پرواز سفید

هنگامی که اسکات آدامز، خالق فیلم کارتونی «دیلبرت» مورد احترام دونالد ترامپ، هفته گذشته آماری از عملیات نظرسنجی راستگرای Rasmussen Reports را نقل کرد تا یک شعار نژادپرستانه را توجیه کند که در آن به سفیدپوستان توصیه می کرد «فقط جهنم را رها کنید». از سوی سیاهپوستان، که او آنها را «گروه نفرت‌انگیز» نامید، محکومیت‌ها سریع بود.

صدها روزنامه کمیک استریپ را کنار گذاشتند، ناشر آدامز برنامه های انتشار کتاب بعدی خود را کنار گذاشت و او گفت که نماینده کتابش «لغو شد” به او.

پس در نظرسنجی چه بود؟ آدامز به پاسخ به یک سوال اشاره کرد: “آیا شما با این جمله موافق هستید یا مخالف: “سفیدپوست بودن اشکالی ندارد.” پنجاه و سه درصد از سیاهپوستان موافق بودند، 26 درصد مخالف بودند، و 21 درصد پاسخ دادند که مطمئن نیستند. به عبارت دیگر، بیشتر سیاهپوستان بی‌خطر می‌گویند سفیدپوست بودن هیچ اشکالی ندارد.

اما قبل از اینکه جلوتر برویم، باید مشخص کنیم که این سوال چقدر عجیب، مشکل ساز و گیج کننده است. “خوب سفید بودن” به چه معناست؟ “OK” در این زمینه به چه معناست؟ همچنین: چرا سیاه پوستان را جدا کنیم؟ چهل و یک درصد از پاسخ دهندگان که نه سفید پوست بودند و نه سیاه پوست نیز پاسخ مثبتی ندادند. علاوه بر این، 20 درصد از سفیدپوستان پاسخ مثبت ندادند.

آیا این افراد نیز جزو گروه نفرت هستند؟

البته که نه. آدامز در تحلیل خود تنبل و در ارزیابی خود متعصب بود. او در طول صحبت‌هایش گفت که سال‌هاست که «سیاه‌پوست» را شناسایی می‌کند، زیرا دوست دارد در «تیم برنده» باشد و دوست دارد «کمک کند».

همانطور که او بیان کرد، “من همیشه فکر می کردم، “خب، اگر به جامعه سیاه پوست کمک کنید، این بزرگترین اهرم است، می توانید بزرگترین مزیت را پیدا کنید.” بنابراین فکر کردم، “خب، این سخت ترین کار و بزرگترین مزیت است، بنابراین من می خواهم بسیاری از منابع زندگی خود را برای کمک به سیاهپوستان آمریکایی متمرکز کنم.”

این مانند خانم میلی در فیلم “رنگ بنفش” است که فریاد می زند “من همیشه با شما مردم خوب بوده ام” در حالی که ما مردم را تحقیر می کند.

آدامز خود را به خاطر شکست در نقش ناجی سفید تسلیت می‌داد و در عین حال آغوش سرنوشت‌گرایی سفیدپوستان چند صد ساله و فرسودگی با مشکل به اصطلاح سیاه‌پوستان را توجیه می‌کرد، علتی که ظاهراً از دست رفته است که انرژی و منابع را بی‌فایده مصرف می‌کند، زیرا در ذهن برخی از سفیدپوستان، سیاه پوستان به طور بیمارگونه شکسته شده است.

همانطور که آدامز نتیجه گرفت: «هیچ راه حلی برای این موضوع وجود ندارد. این را نمی توان رفع کرد فقط باید فرار کنی پس این کاری است که من انجام دادم. من به محله ای رفتم که در آن جمعیت سیاهپوست بسیار کمی دارم.»

او در این دیدگاه یا رویکرد تنها نیست.

از آنجایی که روند جداسازی مدارس در دهه 1950 آغاز شد. دستاوردهای جنبش حقوق مدنی در دهه 1960، از جمله تصویب قانون مسکن عادلانه در سال 1968. و ناآرامی های مدنی در شهرهای بزرگ قبل و بعد از ترور کشیش دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور، ما شاهد سونامی پرواز سفید بودیم که شهرهای سراسر کشور را متحول کرد.

اما در دهه‌های بعد، وقتی سیاه‌پوستان بیشتری به حومه‌هایی که سفیدپوستان به آنجا گریخته بودند سرازیر شدند، جدایی‌ها کمی کاهش یافت و امیدی به پایان یافتن آن وجود داشت.

گزارشی در سال 2012 با عنوان «پایان قرن جداشده» توسط مؤسسه راست‌گرای منهتن نشان داد که «شهرهای آمریکا اکنون نسبت به سال 1910 یکپارچه‌تر شده‌اند».

اکنون؟ آمریکا در حال جداسازی مجدد است. یک تجزیه و تحلیل در سال 2021 توسط مؤسسه Othering & Belonging در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، نشان داد که «از هر منطقه شهری در ایالات متحده با بیش از 200000 ساکن، 81 درصد (169 از 209) تا سال 2019 بیشتر از سایر مناطق تفکیک شده بودند. آنها در سال 1990 بودند.

این الگو به تفکیک بیشتر در مدارس ما کمک می کند، که تحقیقات نشان داده است پیامدهای منفی به ویژه برای کودکان سیاه پوست دارد.

و با این حال آدامز با مهربانی اعلام کرد که سیاه‌پوستان متنفر هستند که باید «مشکل خودشان» را «رفع» کنند، زیرا «بقیه آن را فهمیده‌اند». او گفت: “روی تحصیلات تمرکز کن و می توانی زندگی خوبی هم داشته باشی.”

اما مشکلات تبعیض جداسازی – گذشته و حال – مدارس ابتدایی و دبیرستان عمومی را تحت تأثیر قرار می دهد و به آموزش عالی نیز گسترش می یابد. یک مقاله موسسه بروکینگز در سال 2021 اشاره کرد که نه تنها شکاف کلی ثروت سیاه و سفید باقی می ماند، بلکه “فارغ التحصیلان دانشگاهی سفیدپوست هفت برابر بیشتر از فارغ التحصیلان کالج سیاهپوست ثروت دارند” و فارغ التحصیلان کالج سیاه پوست “در انباشت ثروت نسبت به فارغ التحصیلان کالج سفید پوست مشکل بیشتری دارند. آنها بدهی وام دانشجویی بیشتری دارند.”

چیزی که آدامز اذعان نمی‌کند – یا احتمالاً نمی‌داند – این است که مشکلاتی که سفیدپوستانی مانند او را به فرار وادار می‌کنند، تا حد زیادی در تصمیم‌هایی که بسیاری از سفیدپوستان گرفته‌اند ردیابی می‌شوند.

همانطور که در گزارش کمیسیون کرنر در سال 1968 آمده است: «آنچه سفیدپوستان آمریکایی هرگز به طور کامل درک نکرده اند – اما سیاهپوستان هرگز نمی توانند فراموش کنند – این است که جامعه سفیدپوستان عمیقاً در محله یهودی نشین دخیل است. نهادهای سفیدپوست آن را ایجاد کردند، نهادهای سفیدپوست آن را حفظ کردند و جامعه سفیدپوستان آن را تایید می‌کند.»

همیشه افرادی در این کشور بوده‌اند که به سیاه‌پوستان به‌عنوان یک مشکل نگاه می‌کردند، مشکلی که باید مهار، سرکوب یا فرار کرد. همیشه کسانی بوده اند که رفتار سفیدپوستان را ترجیح می دادند، که بیشتر احساس می کردند با همگنی در خانه خود هستند، و احساس می کردند که بهترین راه برای مقابله با سیاه پوستان حذف کردن است.

این واکنشی بود که برخی از مردم در جنوب هنگام رهایی سیاه‌پوستان به بردگی نشان دادند یا واکنش برخی در شمال هنگامی بود که انبوهی از سیاه‌پوستان به عنوان بخشی از مهاجرت بزرگ وارد شدند.

نیکلاس گایات در کتاب خود با عنوان «ما را از هم جدا کنید: چگونه آمریکایی‌های روشن‌اندیش تفکیک نژادی را اختراع کردند» اشاره کرد که برای چندین دهه قبل از رهایی، حتی بسیاری از طرفداران لغو لغو، تنها طرح قابل اجرا برای آزادی سیاه‌پوستان را جداسازی سیاه‌پوستان در مستعمره‌ای از غرب خودشان می‌دانستند. و دور از حالات موجود.

اما در همان زمان در غرب در دهه 1840، دولت موقت قلمرو اورگان شروع به تصویب یک سری قوانین طرد نژادی کرد که به منظور جلوگیری یا دلسرد کردن سیاه‌پوستان از زندگی در آنجا بود. ولیده ایماریشا، استادیار دپارتمان مطالعات سیاهپوست در دانشگاه ایالتی پورتلند و مدیر مرکز مطالعات سیاهپوست مدرسه، گفت: “اورگان به عنوان یک آرمانشهر نژادپرستانه سفیدپوستان تاسیس شد” که در آن “ایده این بود که سفیدپوستان بیایند.” اینجا و جامعه سفید کامل بسازید» – و این به معنای انجام آن بدون سیاه‌پوستان بود.

زمانی که کالیفرنیا در حال تدوین قانون اساسی خود برای پیوستن به اتحادیه بود، ایالت در مورد حذف سیاه پوستان بحث کرد. نماینده‌ای که قطعنامه حذف را ارائه کرد گفت که با مهاجرت سیاه‌پوستان آزاد، ایالت می‌تواند خود را با جمعیتی از سیاه‌پوستان آزاد ببیند، که این می‌تواند «بزرگ‌ترین مصیبتی باشد که می‌تواند بر سر کالیفرنیا بیاید».

به این ترتیب، آنچه آدامز گفت، در عین اینکه نژادپرستانه بود، کمتر خارج از مرزهای قانون ایدئولوژیک آشفته آمریکا بود و بیشتر با آن در رابطه با مسئله داشتن یک جامعه کارکردی، برابری طلب و کثرت گرا همراه بود.

Emerson Brooks

گورو تلویزیون. حل کننده مشکل علاقه مندان به وب. ماون مسافرتی بی عذرخواهی تنظیم کننده.

تماس با ما