لغو ماده 370 این بود که هند روح آرجونای خود را بر جامو و کشمیر پیدا می کرد اخبار

شکست در ادغام کشمیر به هند در سال 1947 نشان دهنده ضعف و تقسیم خطرناکی در آغاز دولت هند پس از استقلال بود. هند به کشوری تبدیل شد که بر اساس سازش، تأخیر، تردید و احساس گناه ساخته شد – بیش از حد ترحم یا شفقت نابجا. این موضوع وحدت و توانایی هند برای دفاع از مرزهای خود را با علامت سوال مواجه کرد.

این سازش کشمیر مبنایی برای هر نوع جنبش جدایی‌طلبی شد و وضعیت ویژه‌ای که برای هر گروه می‌خواست. ناتوانی در حل کشمیر تقسیم کشور بر اساس مذهب، منطقه یا کاست و بانک های آرای همراه آنها را توجیه می کند که سیاستمداران هندی برای منافع انتخاباتی به آنها رسیدگی می کنند.

در سال 1947، می توان گفت، روح آرجونای هند نتوانست به وجود بیاید و با چالش عصر مدرن روبرو شود و در سرخوردگی و انکار خود فرو رفت و به دنبال پیروزی نبود. این تقصیر ارتش نبود بلکه محدودیت های سیاسی و دیپلماتیک بود. بن‌بست در کشمیر به انکار نهروی‌ها از هویت بزرگ هند به‌عنوان بهارات مرتبط شد، این دیدگاه‌ها به تدریج مارکسیستی شدند و با چپ رادیکال همسو شدند، نه با میراث دهرمیک هند. همدردی با کشمیر و بهانه جویی جدایی طلبان کشمیر در آکادمی و رسانه های هند جاسازی شد.

دولت هند امنیت و پول را برای رهبران جدایی طلب کشمیری فراهم کرد تا آنها را آرام کند. به کشمیری ها حق مالکیت و تجارت در سرتاسر هند داده شد، که آنها به نفع خود انجام داده اند، در حالی که سایر هندی ها فقط می توانند به عنوان گردشگر به کشمیر بیایند. به عبارت دیگر کشمیری‌ها از حقوق کامل شهروندی در سرتاسر هند برخوردار بوده‌اند، اما هندی‌های خارج از کشمیر از حقوق قابل مقایسه در کشمیر برخوردار نیستند.

افزایش خطر در طول دهه ها

اجازه دادن به حل نشدن مسئله کشمیر برای چندین دهه تنها باعث افزایش خشونت، تفرقه و مداخله خارجی شد و کشمیر مبنایی برای جنگ نیابتی مداوم پاکستان با هند شد. با این حال، پاكستان با فراتر از دخیل خود در كشمیر، سرانجام به مركز تروریسم جهانی تبدیل شد، كه كشمیر هند نزدیك ترین نقطه حمله برای آن بود.

حتی پیروزی بزرگ هند در جنگ بنگلادش در سال 1971 به رهبری ایندیرا گاندی و تجزیه پاکستان منجر به ادغام مجدد کشمیر نشد، بلکه تنها به حفظ وضعیت قبلی منجر شد. مسلماً اگر پاکستان در هر جنگی با هند پیروز شده بود، بی تردید تمام کشمیر را بلافاصله بدون هیچ تردید و بهانه ای می گرفت.

در سال‌های 1989/90، جدایی‌طلبان خشن پاندیت‌های کشمیر را در چیزی که تنها می‌توان آن را پاکسازی قومی گسترده نامید، بیرون راند و بسیاری از رهبران آنها را کشت. با این حال، نخست وزیر وقت، معاون سینگ، نیز وضعیت کشمیر را تغییر نداد و سعی کرد این رویداد را کم اهمیت جلوه دهد یا نادیده بگیرد، چیزی که حتی امروز رسانه ها به ندرت آن را تصدیق می کنند.

چنین تظاهراتی از تردید و سازش توسط دولت هند، مشکل را بهبود نمی بخشد، بلکه آن را بدتر می کند، مانند یک زخم متعفن که بدن را به طور کلی آلوده می کند، با تداوم حملات پاکستان به مرز و خط کنترل. ارتش نفوذ تروریست های آموزش دیده به کشمیر را پوشش می دهد.

2019 – یک تحول بزرگ و ناگهانی

پیامدهای منفی پایدار سیاست کشمیر هند از سال 1947 به این دلیل است که سال 2019 و پایان موقعیت ویژه و خودمختاری کشمیر بسیار مهم است.

سیاست جدید هند در کشمیر نشان دهنده روح آرجونا است که در مردم هند، احزاب سیاسی آن و بالاتر از همه در هویت و عزم ملی آن به وجود آمده است. این پایانی است برای یک ترحم کاذب و به رسمیت شناختن این که یک دولت در معرض خطر نمی تواند موفق باشد، قوی باشد یا احترام به دست آورد.

تاکنون، مقاومت دولت های خارجی به طرز شگفت آوری کم بوده است. کشورهای مختلف مانند ایالات متحده آمریکا، روسیه و امارات، حقوق هند بر کشمیر را به عنوان یک موضوع داخلی پذیرفته اند. چین نگران لاداخ است اما در مورد پاکستان دوسویه است. پاکستان نتوانسته حمایت دیپلماتیک قابل توجهی از دیدگاه های ضد هندی خود به دست آورد.

سیاست جدید هند در مورد کشمیر، درک هند در صحنه جهانی را از کشوری دائماً مردد و متزلزل به کشوری قاطع و متحد و تحمل نیروهای تجزیه کننده را تغییر می دهد. ادغام مجدد کشمیر، دیگر جنبش‌های تفرقه‌افکن در این کشور و حامیان سیاسی، رسانه‌ای و دانشگاهی آن‌ها را به وحشت و آشفتگی می‌اندازد.

محبوبیت ملی این حرکت بسیار فراتر از انتظارات بود. برنامه ریزی استراتژیک نخست وزیر نارندرا مودی و وزیر کشور آمیت شاه درخشان، ماهرانه بود و همه را فریب داد.

هند دیگر یک کشور ضعیف و عذرخواهی نیست که بتواند توسط نیروهای خارج یا داخل کشور مورد آزار و اذیت قرار گیرد. هند یک ملت متحد قوی است که مجبور نیست به کسی پاسخگو باشد، مگر در قبال سرنوشت تمدنی خود. راشترا دارمای هند بازگشته است که استقلال واقعی و کامل آن است.

عمران خان، نخست وزیر پاکستان که کاملاً برای این رویداد آماده نیست، فقط می تواند شکایت کند و سعی کند با منابع رسانه ای ضد هندی پوشش داده شود، در حالی که در کشور خود به دلیل عدم آینده نگری مورد بازجویی قرار می گیرد.

در همین حال، حزب کنگره، منعکس کننده سیاست شکست خورده در کشمیر است که در سال 1947 آغاز شد، با سیاست جدید کشمیر مخالفت کرده و نظرات پاکستان را منعکس می کند، اگرچه برخی از رهبران آن مانند جیوتیرادیتیا سیندیا از BJP در این مورد حمایت کرده اند و قضاوت حزب را زیر سوال می برند.

موفقیت چشمگیر سیاست جدید هم در لوک سبها و هم در راجیا سبها با آرای قاطع به نفع آنها نشان دهنده تغییر دریا در سیاست هند است.

واقعاً این یک هند جدید و یک کشمیر جدید است. برگشتی وجود ندارد.

(سلب مسئولیت: نظرات بیان شده در بالا نظرات شخصی نویسنده است و منعکس کننده نظرات ZMCL نیست.)

Drake Beck

کارشناس سفر. خالق دوستانه نویسنده هیپستر دوست. دانش آموز عمومی.

تماس با ما