یادداشت ویراستار: هالی توماس نویسنده و ویراستار مقیم لندن است. او سردبیر صبح در Katie Couric Media است. او توییت می کند @HolstaT. نظرات بیان شده در این تفسیر صرفاً نظر نویسنده است. چشم انداز نظر بیشتر در CNN
CNN
–
رابطه من با TikTok مشابه رابطه من با کلیسا است. من تمایل دارم فقط زمانی که توسط شخص ثالث دعوت شده است، بازدید کنم، و در حالی که من متقاعد نشده ام که اثرات آن در همه جا مثبت باشد، خوشحالم که حداقل به برخی از شرکت کنندگان در لحظات تاریک ترشان آرامش می دهد.
بیشتر به این نکته، من یک عضو واقعی جماعت نیستم. TikTok متعلق به Gen Z است، افراد 11 تا 26 ساله که اکنون آماده هستند تا زمین را به ارث ببرند، یا هر آنچه که از آن باقی مانده است، زمانی که ما هزاره ها سیر شدیم (یا نامربوط تلقی شدیم). زمانی که اخبار جدیدترین روندی که پلتفرم را فراگرفته بود به گوش من می رسید، شاگردانش قبلاً همه چیز را منتشر کرده بودند، به این معنی که وقتی بالاخره نشستم، بند انگشت های شکننده ام را شکستم و «حداقل دوشنبه ها» را در گوگل جستجو کردم، با من روبرو شدم. صفحه به صفحه نتایج
به گفته خالق TikTok، بنیانگذار استارت آپ و تبدیل ماریسا جو مایس، فرضیه این است. بسیاری از ما یکشنبهها را صرف تهیه «فهرستهای دیوانهکنندهای طولانی از کارها» میکنیم و خود را تحت فشار «فلجکننده» قرار میدهیم تا زندگیمان را جمع کنیم. در نتیجه، دوشنبهها را آماده استرس میکنیم و نمیتوانیم به درستی تمرکز کنیم یا درگیر کار باشیم. این حس ناآرامی پر هرج و مرج در طول هفته موج می زند و از نظر بهره وری و سرزندگی بیش از هر مقدار تلاش می تواند هزینه ای را برای ما به همراه داشته باشد. درعوض، علاقهمندان به حداقل روز دوشنبه تصمیم میگیرند که در اولین روز هفته کاری خود را به ساحل برسانند و در نتیجه انرژی خود را حفظ کنند. مایز توضیح می دهد: «مثل یک طلسم جادویی بود که سرم آمد. «احساس بهتری داشتم. من غرق نشدم و در واقع بیشتر از آنچه انتظار داشتم انجام دادم.»
برخلاف «ترک بی سر و صدا» که توصیف کننده گمراهکننده پدیدهای بود که توضیح داد، حداقل دوشنبهها تقریباً همان چیزی را که بسته وعده داده بود انجام میدهند. گرچه روندها یک ویژگی حیاتی دارند. هر دوی آنها به عنوان مدرکی نشان می دهند که نسل جوان از افراد وسواسی مراقبت از خود تشکیل شده است.
با این حال، در عمل، حتی ژنرالهای Z که موفق به اجرای حداقل دوشنبهها (یا ترک بی سر و صدا) میشوند، به احتمال زیاد، همچنان از نسبت پایینتری از تلاش برای پاداش دادن به بومیان و ژنرال X که قبل از آنها رفتهاند، لذت خواهند برد. همین امر در مورد هزاره ها با ورود به نیروی کار صادق بود. تفاوت این است که ژنرال Z می داند چه چیزی در راه است.
من یک هزاره هستم، و مانند کارگران سطح ابتدایی امروزی، در شرایط پایین تر فارغ التحصیل شدم. در سال 2010، تأثیرات رکود بزرگ مانند سردی مداوم باقی ماند و کارفرمایان با قوانین مربوط به کارآموزی بدون دستمزد به سرعت و بدون حقوق بازی کردند.
تضمین کار با دستمزد در هر ظرفیتی، یک جاه طلبی بود که نیاز به انگیزه بی امان همراه با عدم توجه به رفاه خود داشت. به شدت رقابتی بود، و پیروزی در فرود یک صید تا حدودی باعث شد تا شرایط تنبیهی که تقریباً بهطور اجتنابناپذیر به وجود آمد، جبران شود.
چند سال اول زندگی کاری من در مه نور فلورسنت اداری سپری شد و صبحانههایی بین ساعت 4 تا 10 صبح مصرف میشد که تماماً شامل قرصهای کافئین، پپسی مکس و قهوه بود. من هر ماه کمتر از مبلغی که یک دهه بعد از من برای اجاره در نظر گرفته می شد درآمد کسب می کردم و کسب و کار و روابطم را در حالت خستگی دائمی آدرنال انجام می دادم.
باریستاهای نگران Pret A Manger به من کروسانان رایگان پیشنهاد کردند، و چون مکانی دائمی برای اقامت نداشتم، همیشه یک کیف شبانه با خودم حمل می کردم. طاقت فرسا بود، و من هوس کردم ثباتی که برای همسالان ثروتمندترم به لطف آپارتمان هایی که والدینشان برایشان خریده بودند، داشته باشم. اما من هم به نوعی آن را دوست داشتم.
گربه مارنل، نویسنده معروف و معروف منهتن که خود را به عنوان نویسنده پرفروش بریده بریده سر قرص «این دختر» توصیف میکند (بشویید و تکرار کنید، اگرچه میشنوم که او اکنون تمیز است و برای او خوب است) این را به زیبایی در کتاب خاطرات خود در سال 2017 با عنوان «How To Murder Your Life» به تصویر کشیده است.
او گفت: “کارورزی بهشت عجیبی است” و حق با او بود. این دیوانه کننده است اما مملو از آرزو است، مثل اینکه در حال زندگی در مونتاژ آموزشی هستید که در چند سال کوتاه به پیروزی پر انرژی شما خواهد رسید. یا حداقل، این همان احساسی بود که در اواخر دهه 2010 و اوایل دهه 2010 وجود داشت.
تفاوت در آنجا نهفته است. ما هزارهها برای حرفههای جنینیمان رنج کشیدیم، اما اگرچه در ابتدا شرایط سخت بود، اما همچنان به این قول چسبیده بودیم که بهتر خواهد شد. ژنرال ایکس ما و بزرگان بومر همگی ادعا می کردند که در جوانی “حقوق خود را پرداخته اند”، اما اکنون همه آنها صاحب خانه هستند! ما تمام دلایلی داشتیم که باور کنیم در یک مقطع زمانی، ثروت ما بهبود می یابد و حق الزحمه ما سود سهام را درو می کند. ژنرال Z از چنین توهماتی لذت نمی برد.
آمریکا همچنان پرکارترین کشور توسعه یافته در جهان است. بهره وری به ازای هر کارمند از سال 1950 تا 434 درصد افزایش یافته است، ایمیل و Slack خاموش کردن را پس از ساعت کاری سخت تر از همیشه می کنند، با این حال پاداش های فرضی – مانند خرید ملک – به طور فزاینده ای دور از دسترس هستند.
علاوه بر این، دوستان و همکاران قدیمی ژنرال Z، هزارهها، پیامهای امیدی را که از اجداد ژنرال X به ارث بردهاند، با خود نمیآورند. یک دهه عمیقتر از زندگی کاریشان، بسیاری از هزارهها از نظر مالی ناامن هستند، هنوز اجارهنشین هستند، نمیتوانند بچهدار شوند و بیپایان از اینکه همهگیری کووید-19 آخرین بقایای جوانی را از آنها ربوده است، رنج میبرند. ما یک توپ کریستالی بسیار رقت انگیز می سازیم.
همه اینها را میتوان گفت، حتی آنهایی که سرشناسترین ژنرال Z، آنهایی که TikToks را بازنشر میکنند و در مورد آخرین روندهای کمکار تمجید میکنند، هنوز هم احتمالاً سختتر از والدین نسل X و پدربزرگها و مادربزرگهای پررونق خود کار میکنند. و برخلاف هزارهها، که حداقل با این امید که همه چیز در پایان ارزشش را داشته باشد، انگیزه داشتند، چنین نوری در افق ژنرال Z وجود ندارد. آنها آینده را دیدهاند، و هزارهای خسته از سگ با یک هزاره نگرانکننده است. تحمل کافئین و خرده های شیرینی کهنه روی کتش.